صورتی شد قلب عالم از شهادت صورتی
خونچکان شدچشمها از داغ کاپشن صورتی
شاید آویزان کنندگوشواره زین پس قلبها
قلبی آویزان زگوشش بود کاپشن صورتی
چشم من تاب نباریدن ندارد هر زمان
یادم افتد صورت معصوم کاپشن صورتی
گفت پیغمبر که ریحانه است زن نه قهرمان
قهرمان ریحانه شد ریحانه کاپشن صورتی
آمد آن غنچه که لب بگشاید اندر گلستان
چید دست شیصبان تصویر کاپشن صورتی
صورتش فرخ به عالم می نمود این سان شکوه
فر معنائی به عالم داد کاپشن صورتی
نام از شهر شهادت یافت آن گوشواره قلب
شهرت و مهرش شد عالمگیر کاپشن صورتی
نام ریحانه شود زینت به گوش دختران
روی قلب گوشواره همچو کاپشن صورتی
دانه های اشک یاقوت است گردن ویز جان
با شهادت میشود زیبا چو کاپشن صورتی